امروز: سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ [2024/04/23]
ما را در فیسبوک دنبال کنید ما را در توییتر دنبال کنید ما را در گوگل پلاس دنبال کنید خروجی RSS جستجوی پیشرفته سایت پیوندهای سایت
کد خبر: 7562 تاریخ انتشار: سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۹:۲۶:۱۰ قبل از ظهر نسخه چاپی

حصار یعنی خط قرمز یعنی عبور از ارزش ها

فیلم سینمایی «ماهی و گربه» فیلم خطی نیست و روایت گر چند دانشجویی است که برای جشن بادبادک بازی به یکی از شهر های شمال ایران رفته اند .
حصار یعنی خط قرمز یعنی عبور از ارزش ها

«ماهی و گربه» فیلمی  به کارگردانی و نویسندگی شهرام مکری ساخته سال ۱۳۹۲ است. این فیلم موفق شد یکی از جوایز بخش افق‌های جشنواره فیلم ونیز را در سال ۲۰۱۳ از آنِ خود کند و با اکران در گروه سینمای هنر وتجربه موفق شده نظر برخی از منتقدین و مخاطبین سینما را به خود جلب کند و به نظر چندی از منتقدین سینما پرچم دار سینمای امروز هنر و تجربه شود. تمام فیلم در یک سکانس پلان صد وسی دقیقه اتفاق می افتد .  داستان فیلم خطی نیست و روایت گر چند دانشجویی است که برای جشن بادبادک بازی به یکی از شهر های شمال ایران رفته اند و در همسایگی کمپ کوچک آنها رستوران کلبه ای وجود دارد که سه مرد در آن کار می کنند و برای تهیه خوراک خود انسان هارا شکار و از آنها استفاده می کنند.  ایده اصلی قصه از یک خبر واقعی وام گرفته. در سال ۱۳۷۷ خبری در رسانه‌ها منتشر شد مبنی بر این‌که رستورانی بین راهی گوشت چرخ‌کرده انسان را می‌پخته است.

شهرام مکری کارگردان فیلم ماهی و گربه سابقه ی ساخت چند فیلم کوتاه و مستند را در کارنامه ی سینمایی خود دارد. وی مدرس سینما نیز است که این موضوع نشان می دهد کارگردان کاملا زوایای سینما را به خوبی می شناسد و در مهمترین اثر هنری خود می خواهد حرفی نو و در قالبی خلاقانه اما در لایه ای پنهانی بزند.نام فیلم خود کمی بیانگر حرف کارگردان در اثرش است «ماهی» نماد گروهی که در تنگ اثیر شده اند و «گربه» نماد گروهی که در حال شکار برای بقای خود می باشند.از نام فیلم از همان اول می توان متوجه شد حرف فیلم تقابل است مواجه ی دو دیدگاه و قاعده ی کار این است که یکی از این دو گروه در موضع مضلومانه تری قرار گرفته اند.

فیلم با یک نوشته شروع می شود از یک اتفاق واقعی که توضیح می دهد که در سال 1377 رستوران بین راهی در شمال ایران به علت تخلفات بهداشتی بسته شد. اتفاقی که در آن دوران به دلیل تکرار شدنش خبری آشنا برای مردم بود . چندی بعد سه آشپز آن رستوران به علت آنچه که پخت گوشت غیر احشام نامیده شد به زندان رفتند . اخبار مربوط به این اتفاق چندروزی تیتر حوادث مطبوعات بود و شایعاتی درباره پخت گوشت انسان مجلات زرد را پر کرده بود و راوی تمام نوشته را نمیخواند و نوشته را خون میگیرد و آن قسمت گفته نشده اینست : بعدتر ، این جنایت مثل باقی جنایات هولناکی که در آن سالها اتفاق افتاد ، به فراموشی سپرده شد. حرفی که با قرار گرفتن در کنار تاریخ یاد شده کوی دانشگاه را به خاطره مخاطب میاورد اما با زیرکی کارگردان حرفی گفته نمی شود.

شروع قصه فیلم با چند جوانی است که ظاهرا با سبک و سیاق پوشش خود بیانگر یک نگاه خاص هستند یک نگاه روشن فکری ،هنری که برای رسیدن به قافله دوستان خود مسیر را گم کرده اند و با برخورد به یک رستوران توقف میکنند تا شاید بتوانند با پرس و جو مسیر را پیدا کنند صحنه ای که با آن مواجه هستیم کاملا شگفت انگیزاست. صاحبان رستوران کلبه ای که از همان اول فیلم مشخص میشود  شکارچیان انسان هستند وقتی با جوانی که مسیر را گم کرده است روبه رو می شوند مانند ماموران نیروی انتظامی از جوان درخواست کارت شناسایی میکند و با گفته هایی که کاملا یادآور نیروهای انتظامی است آن جوان را پرس و جو می کند اینجاست که تلنگر اول به مخاطب زده میشود یک همزاد پنداری سیاسی گربه معنی پیدا می کند شکارچیان انسان رنگ و بوی حکومت را میگیرند و در اخر با کلی ترس و وحشت زدگی جوان ها پاسخ سوالشان می گیرند و می روند.

اما یک جمله است که در طول فیلم چند بار تکرار می شود: حصار یعنی خط قرمز یعنی عبور از ارزش ها و وقتی دانشجویی این حصار را در فیلم رد میکند مورد اعتراض اشپزهای شکارچی قرار میگرفت اما جالب اینکه حصاری در فیلم نشان داده نمیشد یعنی خط قرمزهایی که هیچوفت در جامعه محدوده ای ندارند و فقط از دهن ماموران امنیتی بیرون می آید و ارتباط آن با اغتشاشات کوی دانشگاه و پرداخت به شخصیتی که که سیاه و زشت طراحی شده اما یک چیز را در ذهن مخاطب یاداور میشود لباس شخصی ها.دوربین مدام حرکت می کند با شخصیت ها جلو می رود ،گاها خیلی مبتذل به مخاطب تصویر می دهد طوری که مخاطب کاملا وجود شیئی به نام دوربین را حس می کند. دو شخصیت آشپز رستوران قصه را ادامه می دهند اما خیلی بی پروا و قلدر مهابانه به خود اجازه می دهند به حریم شخصی دیگران سرک بکشن و کسی هم اجازه اعتراض ندارد این موضوع زمانی اتفاق می افتد که یکی از آشپز های شکارچی بدون اجازه کیف یکی از دانشجویان را بر می دارد و محتوای درونش را می گردد وقتی با اعتراض مواجه می شود این سرکشی را حق خودش می داند یک جلوه سیاه از شخصیتی که حامل یک اندیشه است.

شخصیت ها وارد یک کمپی می شوند یک کمپ دانشجویی که هرساله در یک روز جمع میشوند و بادبادک هوا میکنند. یک نماد گرایی که کاملا ساده است پرداخت یک جامعه و جشن بادبادک ها نماد پرواز و آزادی اما چیزی که در داستان میخواهد تعلیق ایجاد کند رعب و وحشت پنهان در این فیلم است و با نوشته ابتدایی فیلم مخاطب متوجه یک اتفاق ترسناک است که با موزیک اغراق شده و بیش از حد فیلم می خواهد آنرا به مخاطب انتقال دهد اما چه چیزی را: شخصیت هایی که نماد نیروهای امنیتی هستند و دور تا دوره جنگل را که کمپ دانشجو ها در آن قرار دارد تله گذاشته اند تا اجازه ندهند دانشجو ها بیشتر از محدوده تعیین شده حرکت کنند.

 

آخرین اخبار
© استفاده از مطالب تنها با ذکر منبع (خبرایران) مجاز می باشد.
طراحی، تولید و اجرا: دلتاوب