نمایش «طروپ طرب» جذابیت لازم برای برقرای ارتباط با مخاطب را داراست، از یک جهت شخصیت والا حضرت در جستجوی اکسیری برای بقای جاودانه گی اش است و از طرفی دیگر پی به این موضوع نبرده است که اثری از اکسیر جاودانگی نیست و سمی قوی به او خورانده شده است، مطربها برای زنده ماندن دست به این تصمیم زدند و جسم را بر کفن فروختند.
در ساختار اجرایی و نمایشنامه نیز نکتههای تامل برانگیزی به چشم میخورد که تا قسمتی برای جذب و همراهی مخاطب توانسته است کمکی کوچک کند. اما گاهی درگیر انحراف متن میشود ، کارگردانان این اثر میتوانستند بر کار خود موقوف شوند ولی کمتر فضای کمیک ایرانی را میشناسند بنابراین گاهی از محتوای اصلی نمایش غافل میمانند.در طراحی لباس از نماد ها و المانهای خوبی برای ساختار فضایی ایرانی تر استفاده شده است و در طراحی صحنه استفاده از سایه بروی بازیگران و همراه کردن آن ها با نورهای قرمز به نوعی فضاسازی گرافیکی ، استفاده از پرسپکتیو در طراحی صحنه به نوعی جان بخشیدن و به زنده تر کردن محیط برای بازیگران و تماشاگران کمک موثرتری داشته است ، بازی بازیگران این اثر در میزانسن هایی از کار کاملا ابزورد و کلیشه ای بود که میتوانست در روند تمرینات توسط کارگردان کار اصلاح شود.استفاده از فضایی موسیقیایی که پررنگ تر و غالب بر فضای اثر است از معایب این کار است و به نوعی بیشتر به سمت و سوی تئاترهای آزاد که فقط برای چند ساعتی تماشاچی را درگیر خود میکند رفته است ،و با شوخی با فیلمهای ارزشی وشوخی کردن با لهجه و گونههای بومی سعی میکنند گیشه را کنترل نمایند. اما با این حال نمایش "طروپ طرب " فضایی آئینی و سنتی دارد و تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر برای پذیرش چنین اثری باید کمی درنگ میکرد ، تالار سنگلج که از قدمت بالایی برای پذیرش چنین آثاری که سبکی آئینی دارد میتوانست برای اجرای این اثر محیا شود، و این نکته ای است که در آینده مدیر مرکز هنرهای نمایشی و مجموعه تئاتر شهر بیشتر باید مورد توجه خودشان قرار دهند.هنگام اجرای نمایش دو روند در ذهن مخاطب به طور هم زمان در جریان است که جز تعریف زیبا شناختی تئاتر و اساسا برایند آن محسوب میشود:یک روند به روئیت شاکله عینی و ابژکتیو نمایش مربوط میشود که مستقیما به منظرو جلوه ی بازیگران و کلیت صحنه ارتباط پیدا میکند و حامل پاسخهای زیباشناسانه و ذهن باورانه برای پرسشهای ذهنی تماشاگر است که بعد از تحلیل و آنالیز اجرا،باید به مقبولیت نمایش بینجامد.روند دیگر،بر تحلیل و پی گیری درون مایه موضوعی و تحلیل دیالوگها ،متکی است و همانطور که در روند اول تماشاگر از آن چه میبیند لذت ذهنی میبرد،در این روند هم باید بعد از تحلیل دیالوگ ها و آن چه میشنود،در ارتباط مکاشفه ذهنی نویسنده متن را به ذهن او انتقال دهد و لذت خودآگاهانه شدن وجوه مضمونی و محتوایی نمایش را برای او میسر و ممکن سازد.اگر این دو روند،به خوبی و در رابطه با اجرای هنرمندانه و معنادار نماش به شکل مطلوب تحقیق پذیرد،زیباییهای هر دو دنیای سوبژکتیو و ابژکتیو نمایش،برای تماشاگر مکشوف و آشکار میشود و او هنگام تماشای نمایش به دریافت لذت عاطفی و ذهنی زیبایی که حاصل آگاهی به بخشی از رازهای زندگی انسان و موجودیت اوست،نائل میشود.هنرهای نمایشی سنتی میراث تمام مخلوقات آفریننده یکتاست و جاودانگی او بر ثروتی است که او به ودیعه در اختیار انسان قرارداده و انسان ها همچنان میتوانند ازآن بهره بگیرند.هنرهای نمایشی سنتی میراث جهانی است و برهمگان تکلیف است از آن حمایت کنند.این میراث ملی که متاثر از روح فرهنگی_دینی هر ملتی شکل گرفته،ریشه در اعماق تاریخ اسطوره ای و دینی هر قومی دارد.کارگردانان جوان و با تجربه نمایش طروب و طرب نشان داده اند که استعداد لازم در گونههای نمایش آئینی را دارند که میتوان با حمایت این گروها آنها را از انحرافات دور کرد تا دیگر دغدغه گیشه نداشته باشند.