خبرایران: محمدرضا اسلاملو، كارگردان و مستندساز گفت: غربیها نه تنها الگوی راه و برنامه ترسیم میكنند، بلكه اندیشه و سبك زندگی خود را به جهان تعمیم میدهند، اما ما به جای اینكه اندیشه و سبك زندگی خودمان را معرفی و ترویج كنیم، گاهی ضد خودمان حركت میكنیم.
پایگاه خبری حوزه هنری با هدف به بحث گذاشتن امكان ارائه یك سبك زندگی توسط سینمای ایران، پرونده «سینمای ایران و امكان ارائه سبكی برای زندگی» را از امروز آغاز میكند.
داستان سینمای ایران از جوانب متعددی غمانگیز است. از منظری شرایط نظری خوبی برای تولید آثار تاثیرگذار فرهنگی وجود ندارد. از سوی دیگر، مناسبات اقتصادی در سینما كار را به شدت پیچیده ساخته است. از جهتی بسیاری از نویسندگان و كارگردانان چندان صلاح نمیبینند كار جدی و نظرورزانهای برای ساخت یك فیلم كه لااقل باید خرج خود را درآورد انجام دهند، از جهت دیگر بسیاری از مخاطبان سینما در زمانه ما حوصله كار جدی ندارند. این شرایط پیچیده فضایی را ساخته كه طنز و كمدی یگانه ژانر مطلوب سینمایی میشود كه لااقل دو دهه جدیت محتوایی در سینما را به خوبی پشت سر گذاشت و هر چند در این دو دهه فیلمهای ضعیف هم زیاد داشت ولی جدیت اندیشهمحور و محتواگرای آن قابل تقدیر است.
البته امروز هم فیلمهای خوب و جدی ساخته میشود ولی شاید با یك ترس و لرز معنادار؛ آیا این آثار خواهند فروخت؟! آیا دیده میشوند؟! پیچیدگی داستان غمانگیز سینمای ایران از این گره داستانی بیشتر هم میشود.
در دهه اخیر غفلت عجیبی نسبت به اصالتگرایی و محتوامحوری در حوزه فرهنگ و هنر ایجاد شده كه اگر نخواهیم مثلا آن را با نیستانگاری فراگیر فرهنگ مدرن مرتبط بدانیم، لااقل باید آن را معناگریزی یا اندیشهگریزی خودخواسته تلقی كنیم كه از كنار سطحیگرایی و ابتذال مدرنیستی بالیده است.
باید پذیرفت كه بخش مهمی از غفلت مخاطبان به آثار اصیل و تاثیرگذار، متوجه زمانه و زمینه تولید، انتشار و پخش آن آثار است. در زمانهای كه اندیشهگریزی اصالت دارد، طبیعیترین امر گریز از محصولات اندیشهای و محتوایی است. در چنین فضایی اگر فیلمی در اوج جذابیت هم ساخته شود و اندیشهای جدی را- هرچند ایدئولوژیك - پیش ببرد، نادیده گذارده میشود؛ ولی از فیلمهایی كه سازندگان آنها نه سواد و نه هنر بیان اندیشهای انسانی را در قالبی هنری دارند، تجلیل و تقدیس میشود. تا جایی كه همین آثار ركوردار آمار فروش هم میگردد. از سوی دیگر، آثار جدی در حوزههای مختلف كه حرفی برای گفتن دارند نه تنها نادیده میمانند بلكه با دلایلیِ سطحی كه اتفاقا فاخر به توهم در میآیند، تقبیح میشوند. شناخت و پذیرش این فضای اندیشهگریز فرهنگی، برای بهبود شرایط فرهنگی و هنری امروز بسیار ضروری است كه البته سیاستگذاران فرهنگ ایران كمتر مایلند آن را بپذیرند!
وقتی در چنین فضایی امكان ارائه یك «سبك زندگی» توسط سینمای ایران را بررسی میكنیم و آن را در تقابل با سبكزندگیای كه سینما و آثار تصویری غرب ارائه میدهد قرار میدهیم، بر غم و اندوه داستان تراژیك سینماییمان افزود میشود و كمبودهای موجود تازه به چشم میآید.
پایگاه خبری حوزه هنری با هدف به بحث گذاشتن جوانب مختلف «داستان تراژیك» فوقالذكر در سینمای ایران، پرونده «سینمای ایران و امكان ارائه سبكی برای زندگی» را از امروز آغاز میكند. این پرونده گفتوگو با برخی چهرههای سینمای ایران و در انتها گزارشی نهایی از این پرونده را در بر خواهد داشت. اظهارات «محمدرضا اسلاملو» به عنوان آغازگر این پرونده در ادامه می آید:
سینماگر بیاندیشه، محكوم به تقلید از غرب است
محمدرضا اسلاملو، كارگردان و مستندساز، در گفتوگو با خبرنگار پایگاه خبری حوزه هنری گفت: سینمای غرب با دیدی باز و همه جانبه در پی ترویج فرهنگ خود به سراسر دنیا است؛ چیزی كه سینمای ما از آن خیلی فاصله دارد!
اسلاملو ادامه داد: سینمای غرب یك اتاق فكر دارد كه در آن استراتژیهایش را برای سینما تدوین میكنند. آنها حتی میدانند كه در چند ساله آینده باید برای سینمای خود چه راهی را انتخاب كنند. اتاق فكر هالیوود و كاخ سفید هر دو یكدیگر را تایید میكنند و پشت سر یكدیگر هستند. این نشان میدهد كه آنها چقدر برای سینمای خود و آنچه كه میتوانند از طریق آن به دست بیاورند اهمیت قائل هستند.
وی درباره فرهنگ ایرانی اسلامی گفت: ما سبك زندگی و آینده ایدئال الهی داریم، یعنی خداوند برای ما یك زندگی كاملا ایدئال را طراحی كرده است. بنابراین میتوانیم طبق این قوانین الهی یك نقشه راه برای هنرمندان ترسیم كرده و به آنها بگوییم درمورد این مسائل بیندیشند و آن را تبدیل به آثار هنری و فرهنگی كنند. این موضوعات باید تبدیل به استراتژی سینمای ایران بشود اما متاسفانه به شدت در این زمینه دچار ضعف و كمكاری هستیم.
این كارگردان با بیان اینكه با ضعف اندیشه در حوزه سینما مواجهایم، تصریح كرد: وقتی سینماگر اندیشهای نداشته باشد كه براساس آن حركت كند، به ناچار دچار تقلید از سبك زندگی و اندیشه غرب میشود. البته برخی نكات را میشود از غرب فرا گرفت مثلا با اینكه سینمای غرب برای ما یك سینمای ایدئال نیست، اما میشود از روشهای آنها الگوبرداری كرد؛ ما میتوانیم از نوع برنامهریزی و تدوین نقشه راه آنها الگوبرداری كنیم و آن را در سینمای خودمان كاربردی سازیم. اما نباید در حوزه محتوا هم مقلد غرب باشیم.
به گفته اسلاملو، غربیها نه تنها الگوی راه و برنامه ترسیم میكنند، بلكه اندیشه و سبك زندگی خود را به جهان تعمیم میدهند، اما ما به جای اینكه اندیشه و سبك زندگی خودمان را معرفی و ترویج كنیم، گاهی ضد خودمان حركت میكنیم.
اسلاملو با بیان اینكه غربیها حتی در مورد سینمای ما هم استراتژی خودشان را دارند، گفت: وقتی ما یك فیلم سرد و مأیوس كننده در رابطه با خودمان میسازیم، غربیها میگویند این ویروسی است كه خودشان در مورد خودشان پخش كردهاند؛ بنابراین ما میتوانیم آن را برجستهتر كرده و به پخش آن كمك كنیم. به این ترتیب میآیند به آن فیلم ایرانی جایزه میدهند و ما هم از این جوایز خوشحال میشویم! متاسفانه نمیدانیم این زمینی است كه آنها برای ما ترسیم كردهاند و فیلمساز ما هم در آن زمین شروع به بازی میكند.
كارگردان «شهابی از جنس نور» در ادامه از ضعف نظریهپردازی در سینما سخن گفت و توضیح داد: منتقدین فرهنگی ما به بحث نظریهپردازی نپرداختهاند، بلكه تنها كارشان نالیدن و شكایت از وضعیت موجود بوده است.
وی در پایان گفت: اینكه معمار انقلاب اسلامی میگویند پرچم انقلاب را باید به دست صاحبش بدهیم، این خود یك نقشه راه است. سینماگر ما بر اساس آن میتواند نظریهپردازی كند و راهی كه باید در آن قدم بردارد را معین كند. این سخن معمار انقلاب دربرگیرنده سبك اصیل زندگی است كه در آن هم از دین و هم از ملیت و كشور میتوان نشان گرفت. این سخن را میتوان به عنوان یك سنگ محك در نظر گرفت و فیلمهامان را بر مبنای آن سنجید. سینمای ما از ایدئالهای فرهنگی دور است و از این نظر كمتر قابلیت طرح یك سبك زندگی را نشان داده است. ما باید با تعیین نقشه راه سبك زندگی ایرانی و اسلامی را وارد آن كنیم.